گل کو
شب ندارد سر خواب .
می دود در رگ باغ
باد ، با آتش تیزابش ، فریاد کشان.
پنجه می ساید بر شیشه ی در
شاخ یک پیچک خشک
از هراسی که ز جایش نرباید توفان .
من ندارم سر یاس
با امیدی که مرا حوصله داد .
باد بگذار بپیچد تا شب
بید بگذار بر قصد با باد .
گل کو می آید
گل کو می آید خنده به لب.
گل کو می آید ، می دانم،
با همه خیرگی باد
که می اندازد
پنجه در دامانش
روی باریکه راه ویران،
گل کومی آید
با همه دشمنی این شب سرد
که خط بیخود این جاده را
می کند زیر عبایش پنهان
سریال های ایرانی سینما دوربین رپ عکس های هیچکس امیدیه بچهای امیدیه روزبه رستمی از امیدیه